تابستان هایی پر از برف
بیابان هایی پر از باران
و تنهایی هایی پر از او
...
شاعری غمگین نشسته بود پشت پنجره
و شعر میگفت ...
شاعر کار خوبی میکرد شوما تو کارش فضولی نکن
شعری پر از پارادوکس
پارادوکسی پر از شعر !
شاعر تنها رو میخوام دارش بزنم
آدرسشو ندارم ! گم و گور شده ! ولی اگه پیداش کردی این لطفو ازش دریغ نکن
در من قلبی است که سالهاست متروکه است بیا و خانه ای بساز..! از نوشته هات خیلی خوشم اومد بهم حتما سر بزن!!
چه شعر زیبایی هم گفت
شاعر کار خوبی میکرد شوما تو کارش فضولی نکن
شعری پر از پارادوکس
پارادوکسی پر از شعر !
شاعر تنها رو میخوام دارش بزنم
آدرسشو ندارم ! گم و گور شده ! ولی اگه پیداش کردی این لطفو ازش دریغ نکن
در من قلبی است
که سالهاست متروکه است
بیا و خانه ای بساز..!
از نوشته هات خیلی خوشم اومد
بهم حتما سر بزن!!
چه شعر زیبایی هم گفت