باختم

 

نشستم پشت ِ میز شطرنج، 

روبروی تو. 

مات شدم، 

با حرکت ِ رخ ِ زیبای تو . 

... 

.. 

.

چمدان



من از این مثلث متنفرم ...


تو ...


من ...


چمدان ...



برخورد نزدیک !


به خیالم ، چشمانت از سیاره ی دیگری آمده بودند !

خب ، چه میدانم !! شاید ...

مثلا شاید ... برای نمونه گیری از میزان احساسات آدمیزاد ... !

...

و دل مرا بردند ...


چار دیواری

 

 

خطوط روی دیوار اتاقم، نه روز شمار بی کسی هاست، نه زخم های پنجه در پنجه دیوار شدن... 

ترک هائیست که انبساط تنهایی ام، به قامت دیوار انداخته  

 

 

 

با اجازه ی سهراب

 

بیزار نباید بود 

بیزار یعنی گریزان 

و فکر کن چه محبوس است 

اگر که ماهی آزاد 

بیزار از آبی دریای بیکران باشد 

 

چه فکر زمخت ِ منحوسی 

... 

.. 

.

یک تکه نان

 

 

 

 

 

 

سلام اسم خودشه....سلام علیکم یعنی خدا با شماست... 

چه چیزی بهتر از اینکه خدا با آدم باشه 

 

 

 

  

سلام...

سرمای تنهایی

 

دوام نمی آورم 

سردی پاییز امسال را 

باید کوچ کنم 

به قشلاق ِ آغوشت 

... 

.. 

.

بید لیلی



تو بیدی نیستی که

با نسیم عشق بلرزی

بید لیلی ...



خرما بر نخیل


خاطرت را میخواستم ...

اما جز خاطرات چیزی نصیبم نشد !