سیگار


سیگاری روشن کرد

و گفت قبل از آخرین پک باز خواهد گشت

خدا کند که برنگردد

ته سیگارهایم جایی برای او نگذاشته اند


مدرنیته ی مجنون

 

 

همــو دختر که لیــــلا نــــــام داره 

و هــر شعــرُم ز عشقش وام داره 

 

نگاهُـــم می کنه ؛ آروم بگیــــــرُم 

بــه چشمش قـرص اُکسازپام داره 

 

 

 

بارونی

...

دست خط بارونو رو شیشه

میکنم حس با نگاهم

بیا قبل مرگ اشکام

کاش بدونی چشم براهم

...

قبایل یک نفری

شما تنها نیستید چون آدمهای تنها,زیاد هستند!

دوبیتی

 

 

تو بــا یک چارقد گلدار و طوسی 

لب بــوم اومـدی من رو ببـوسی

خمــار و مستـم و از خود بپرسم:
که این لب بوده یا ودکای روسی؟ 

 

نات آپدیت

هنوزم وقتی میخام دلار رو به تومن تبدیل کنم ، ناخودآکاه ضربدر هزار میکنم.


من باب توابع اکیدا گوش به فرمان !


کاش یه دارویی بود که باهاش آدما رو علیه "فلج اذهان" هم واکسیناسیون کنن ...


جوابی به سوال حافظ

 

 

یوسف گمگشته باز آید به کنعان؟ 

 

- : پ نه پ  

    در ته ِ چاهش بماند شاد و خندان ؛ غم مخور. 

 

 

 

( ... )

بجای آنکه دائما مقابل دشمنان خیالیت سردار باشی ...

قدری هم برای مردمان رنج دیده ی سرزمینت دلدار باش ...

خواهشا :)

حبیب خدا مهمان من نمی شود

 



انارهای دون کرده،

       برنج دم کشیده،

  و زنی با لب های قرمز،

                    که می داند،

       آن کس که زنگ را می زند،

                                 تو نیستی