بازگشت همه بسوی "آلبوم" هاست !


بهار ، خاطرات خوش گذشته ، پدر بزرگ و مادر بزرگ،

صفحات رنگی تاریخ  ،  دنیای کودکی ها و ... و تو !

چرا هرچه خوب یا زیباست اینهمه زود رفتنی میشود ؟


دروغ سیزده



گفت "دوستت دارم"

در تقویم او،
آن روز،
سیزدهمین روز ماه بود...



کاش مبتلا بودم




آهای بیلبورد های شهر

مرا از ایدز نترسانید 


که مرگ، نزدیک ترین آرزوی دور من است.




...

اتفاقات معمولی


خدایی نیست 

خسته ایم

تنهاییم


و چراغ روشن ِ باک بنزین ماشینمان؛ تنها نقطه ی روشن زندگی ماست.



در ادامه ی این پست: اخبار یک روز معمولی

انعکاس


چه لذتی دارد

تماشای تصویر من

با پس زمینه ی آبی چشمانت..!


در ماسه های حسرت



مرا می راند
مثل دریا
که ماهی مرده را
به ساحل می افکند



دور خودمان می چرخیم



این بار ابراهیم به جای بت ها
        قلم پای ما راشکسته است
ببین هرچه می شود
            هیچ کس تکان نمی خورد


نجات دریغ



دارم غرق می شوم
در مشتی آب
       کف دست های تو



3


خدایا..

خودمونیم

واقعا" یه دونه سیب ارزش اینکارارو داشت..؟!


عاشق که باشی رسوا می شوی



باید فاحشه ای بودم

می رفتی

سکه هایم را می شمردم