فکر کنم سبزه سیزده بدر و بیش از حد محکم گره زدم !
با یه خانوم خیلی مهربون آشنا شدم
دو قلو بارداره !
و مسیر بازگشت از 13 بدر را ترافیکی سهمگین نهاده شد تا آخرین فرصت باشد برای جماعت عذب . باشد که از گره زنندگان باشیم !
با پوزش فراوان ، لازم به ذکر است که پست قبلی دروغ سیزدهی بیش نبود ، لذا هیچی دیگه همون پوزش فراوان فقط !!!
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از منزل همسایه
مشتی پسته را دزدیدم
مرد خانه پی من تند دوید
پوست پسته را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
آخرین پسته و سهم من افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز ،
سالهاست که در ذهن من آرام آرام
خاطره ی قیمت پسته می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا بساط عید ما
پسته نداشت ...
+در ادامه ی ورژن مرغی این پست !
+با اجازه از حمید مصدق / ورژن اصلی شعر / روحش شاد
این کلاه قرمزی ، پسر خاله ، پسر عمه ، فامیل دور ، ببعی ، جیگر و آقوی هم ساده است که عید را زنده نگه داشته است !
پس از کیمیا ، لیمیا ، هیمیا ، سیمیا و ریمیا ، ششمین علم از علوم خفیه است که به دانش تبدیل پول ملی به پهن مرغوب اطلاق میشود !
-عروس خانوم ، آیا به بنده وکالت میدهید تا شما را با مهریه ی یک جلد قرآن مجید یک دست آیینه و شمعدان و تعداد یک هزار و سیصد و شصت و پنج دستگاه خودروی سواری پراید سایپا مطمئن ، به عقد آقای ...
-واییییی داماددد از هوش رفتتتتت یکی آب قند بیاره ... نخون حاج آغااااا ...
سال ها بود از بی خوابی رنج می بردم
نزد طبیب های بسیاری رفتم
اما چاره نشد
تا اینکه با دربی تهران آشنا شدم