نامردها!

غمگین ترین شبها, یـلداترین اند...

عاشق هم عاشقهای قدیم



"عاشقهای کنونی"
چونان ساندویچهایی هستند
با یک "نون" ِ اضافه!

سه رقمی شدیم

این صدمین پست سنت کیامهر قدیس در دانه های ریز حرف است . 

امیدوارم کاستی هایم را به بزرگی خودتان ببخشید  

به اینکه در این وبلاگ هستم و برای شما می نویسم  

و ریز نوشته هایم را چشمان عزیز شما می خوانند به خودم می بالم .  

ارادتمند تک تک نویسندگان هنرمند دانه های ریز حرف 

و دستبوس یک یک خوانندگان عزیز و فرهیخته آن هستم . 

ادامه مطلب ...

۱۲ اسفند ٬ تجلی اداره ملی

دوست عزیز !

انتخابات تعیین کننده سرنوشت ماست 

لطفا ٬ با هر فکر و عقیده و سلیقه ای که دارین 

به احترام پرچم سه رنگ ایران

برین به این انتخابات ... 

   

 

تعادل بی رحمانه






دنیا فقیر شد



تا اورانیوم غنی شود.



پست موقت !

ابزار امتیاز دهی به پست ها به طور آزمایشی در وبلاگ قرار گرفته است ! لطفا برای امتیاز دادن به هر پست فقط و فقط یک بار روی ستاره مورد نظرتون کلیک کنید ، بعد از چند ثانیه امتیاز شما هم محاسبه خواهد شد ! ممنون ...

آنسوی خیابان


چرا مرغ از خیابان رد شد؟



جوگیریات : برای آنکه در کافی نت آنسوی خیابان وبلاگش را با بازی ِ« من روزی دوتا تخم میذارم! چرا دوتا؟ پس چنتا؟ » به روز کند.


سطرهای سپید :  برای هیپنوتیزم-درمانی در  مطب دکتر پژمان که  آنسوی خیابان بود.


تیراژه : برای آنکه تا بحال جی اف ِ هیچ خروسی نبوده و میخواست شانسش را در ازدحام قوقولی قو قو ی آنسوی خیابان امتحان کند و شاید هم می خواسته از استاد باقرلو امضا بگیرد.


ابر چندضلعی : اصولن جواب دادن در یکی دو سطر برای من کار مشکلی ست . لذا بی خیال ما شوید لطفن.


مهدی پژوم : عب اور کرد اَن ِ مرغ می توان اَد به دلیل آشفته گی ها یی باش اَد که نمی توان به زب آن آو اَرد  آنچن آن که مولان آ فرمود : من غُل آم ِ قوقول اَم غیر خروس  هیچ مگو.


شازده کوچولو : برای اینکه حالش از اینسوی خیابان بهم خورده بود می خواست خود را محکم بکوبد به سپر ماشینها و متلاشی بشود و انتقام ار ناکامی هاش بگیرد.


محسن فرفری : برای تبلیغ طرح خرمالویی و جدید "بیمه ی ماکیان" .


محسن باقرلو : برای اینکه از آنسوی خیابان دان ِ مرغ ِ غنی شده با دوغ بخرد . شاید هم یه خروس جدید یه رابطه ی جدید یه آغل جدید ....



حاجی! گزینشم کن

هنگام استخدام در ایران 

خانم ها قبل و آقایان بعد از مصاحبه  

به آرایشگاه و اصلاح نیاز دارند .  

 

طلبکار



ســالها دل طلب جام جم از مــا می کـــــــرد

بی خیال طلبش شد چو که  z ـر غامی دید





http://s1.picofile.com/file/7308868816/aa.gif

حسی که نسبت بهش دارم خیلی ... نمیدونم چطوری بگم خب ! کنارمه ، باهمیم ، نمیزاریم چیزی تو دلمون بمونه . البته تقریبا همیشه دوست دارم که اون برام بگه ! من بیشتر دلم میخواد گوش بدم ، دوست دارم صداشو ... خب به هر حال هر چی که هست حداقل تنهایی های همدیگه رو پر میکنیم ؛ چه موقع قدم زدن ، چه وقتایی که رو تختیم ! این اواخر فهمیدم یه چیزی تو صداشه ، یه جور خش ، شاید غم ... فکر کنم دلش گرفته ! میدونم از دستم ناراحته ... آخه هوا سرده ، کمتر میریم بیرون ! تو خونه هم که ... ! راستشو بگم یجورایی این فاصله ای که بینمون به وجود اومده تقصیره منه ! دوسش دارم ! خیلی دوسش دارم ... اما نمیخوام عاشقش باشم . نمیخوام که نه ! میترسم ... از اینکه کسی بفهمه و فکر کنه که دیوونه شدم !  خب ترس هم داره دیگه ... عشق به یه هندزفری !!!