آهوانه!



رضا نمی دهم 

به رضایی دیگر!

که ضامن چشمهای تو

تنها منم.




نیت

اوایل فک میکرد نیت پسره از انجام این کارا دلیه.

بعدها فهمید که نیت پسره ، یه واو هم اضافه داره.


میگه...............میگم ۱

 

 

میگه(با عصبانیت):چرا دیروز هرچی زنگ زدم موبایلت رو جواب ندادی؟ 

میگم(با تعجب):کی زنگ زدی تو؟ 

میگه(با قیافه حق به جانب):میگفت موبایلت خاموشه 

میگم:چیه؟انتظار دارید من چیزی میگفتم؟ 

. 

ایزودام!



عشق نشت کرد

وما رسوا شدیم

از تـرکهایی که برداشتیم.




خانوم ع چای می خورد حال من به هم

همکارم خانوم ع ٬ لیوانی دارد  

درست عین لیوانی که بابا شبها دندانهای مصنوعیش را تویش می گذارد . 

خانوم ع هر وقت چای می خورد ... 

  

 

 

نذری پزون!



حل شدم در آغوشش

وا دادم در نفسهاش

.

.

.

و یار  ِ حلوا کرده بود.



تنهای تنها

اولین بوسه ی آتشینی که زد

پوست لبش چسبید به بخاری...

دیشلمه !



با تو

قند پهلو می شود

تلخی ِ آغوشم.




خانوم شین

گرایش نباتات!

میگم: درباره اش تحقیق کردی؟
میگه: آره!...پسر خوبیه!...توو کامرانیه یه آپارتمان داره!...
با تعجب میگم: همین!؟...
با ذوق میگه: نه!...یه 206 نقره ای هم داره!...صندوق دار!...
رسما کم آوردم! به کنایه میگم: باریکلا! پس مبارکه دیگه!...
میگه: مرسی!...آها اینو یادم رفت!...تازه مدرک مهندسی کشاورزی هم داره!...گرایش نباتات!...