نذری پزون!



حل شدم در آغوشش

وا دادم در نفسهاش

.

.

.

و یار  ِ حلوا کرده بود.



تنهای تنها

اولین بوسه ی آتشینی که زد

پوست لبش چسبید به بخاری...

دیشلمه !



با تو

قند پهلو می شود

تلخی ِ آغوشم.




خانوم شین

گرایش نباتات!

میگم: درباره اش تحقیق کردی؟
میگه: آره!...پسر خوبیه!...توو کامرانیه یه آپارتمان داره!...
با تعجب میگم: همین!؟...
با ذوق میگه: نه!...یه 206 نقره ای هم داره!...صندوق دار!...
رسما کم آوردم! به کنایه میگم: باریکلا! پس مبارکه دیگه!...
میگه: مرسی!...آها اینو یادم رفت!...تازه مدرک مهندسی کشاورزی هم داره!...گرایش نباتات!...

اه ... بازم صب شد

آی آدمهایی که زنگ آلارم بیدار باش گوشی ما را گذاشته اید زنگ گوشی موبایلتان 

به تعداد زنگ خور روزانه ٬ لعنت خدا بر شما باد ... 

 

 

+ مزامیر باستانی - رساله ( لعنیات مع الاخ تف ) 

 

ما منهای تو

چه احمق بود ریاضیدانی که گفت : دو منهای یک می شود یک.

و نفهمید که من و تو ، منهای تو می شود هیچ.


اشکشویی



بگذار مچاله و خیس

در آغوشت بمانم.

از پهن شدن بر بندِ خاطرات

 بیزارم.




لغتنامه دل خدا

 

 

سلف سرویس:هرکه زورش بیش٬غذایش بیشتر 

 . 

.

دست از پا تنهاتر...

در خیابانهای این شهر،پاهایم از پی هم میدوند و دستهای آویزانم به یادم می آورند تنهایی ام را....